محمد ناظم‌الشریعه، سرمربی پیشین تیم ملی فوتسال در گفت‌وگویی با اعتمادبه‌نفس از مسیر مربیگری‌اش سخن می‌گوید و خود را «سرمربی مادرزاد» می‌داند. او با طعنه‌ای تلخ به نگاه کوتاه‌مدت مدیران ورزش، گفت آنهایی که او را کنار گذاشتند کارشان را با این جمله توجیه کردند: «رییس‌جمهور هم بیش از هشت سال نمی‌ماند!»
ناظم الشریعه: من سرمربی زاده شده‌ام/ گفتند رییس‌جمهور هم بیش از ۸ سال نمی‌ماند!

به گزارش پایگاه خبری ۲٠۲٠، محمد ناظم‌الشریعه آرام حرف می‌زند اما پشت هر جمله‌اش اعتماد به نفس موج می‌زند؛ مربی‌ای که تیم ملی فوتسال را به افتخار رساند، حالا بی‌پرده از ناگفته‌هایی می‌گوید که تا امروز جایی بیان نکرده بود. از روزی که قبل از بازی با برزیل در جام جهانی ۲۰۱۶ برای‌شان بلیت برگشت گرفتند، تا وقتی که به او گفتند باید بروی!

در ادامه گفت‌وگوی محمد ناظم الشریعه، سرمربی پیشین تیم ملی فوتسال را می‌خوانید:

شروع مسیر ورزشی‌تان با فوتبال بود. یادتان است اولین جرقه ورودتان به فوتبال از کجا خورد؟  

تقریبا سال ۶۳ و ۶۴ بود که فعالیت خود را شروع کردم. از لحاظ فیزیکی سرعتی بودم و زود جذب شدم. سپس آقای حسن حبیبی در اولین اردوی تیم امید که تشکیل شد من را دعوت کردند ولی در مرحله بعد خط خوردم. تا زمان دانشجویی و خدمت سربازی هم بازی می‌کردم. من در ابتدا در پست مهاجم و سپس هافبک وسط بازی کردم. آن زمان فوتبال به این شکل نبود و لیگ یک و دو داشت، لیگ برتری وجود نداشت. در مرصاد شیراز در لیگ دو بودیم. تیم‌های مطرحی در لیگ دو حضور داشتند و تا سومی ایران هم جلو رفتیم.

پس از خدمت سربازی،‌ مشغول به کار شدم، پیشنهادی هم از برق شیراز داشتم ولی به توصیه مادرم که گفتند تلاش کن بغل دست خودمان باشی، در شهر جدید صدرا مشغول به کار شدم و کارمند وزارت مسکن شدم. در نهایت سال ۷۵ اولین دوره مسابقات فوتبال سالنی به صورت منتخبی برگزار شد و ما با تیم شیراز سوم ایران شدیم. سپس از سال بعد ۱۰ تیم برتر به لیگ برتر و باقی به لیگ مناطق تقسیم شدند. من آن زمان تیم صدرا را تشکیل دادم و به همین دلیل قدیمی‌ترین باشگاه ایران را من پایه‌گذاری کردم. 

 چه شد که از فوتبال به فوتسال کوچ کردید؟ آیا آن زمان تصور می‌کردید فوتسال روزی تا این حد در ایران رشد کند؟

در آن زمان فقط جام رمضان بود و خیلی به آن توجه نمی‌شد اما چیزی در آن ملموس بود. در سازمانی که کار می‌کردم، به من گفتند فوتبال هزینه‌بر است و به سمت ورزش دیگری برویم. وقتی به سمت فوتسال رفتیم فکر می‌کردم از آن‌جایی که مقرون به صرفه است، شرایط خوبی رخ دهد اما تصور نمی‌کردم به این شکل پیش برود.

با این مبلغ قراردادهای فوتبال، حسرت فوتبالیست شدن را نمی‌خورید؟

من ناراضی نیستم، شاید اگر این اتفاقات رخ نمی‌داد، چرا ولی واقعیت امر، شرایط در فوتبال خوب بود. با افشین پیروانی بودم و مراحل پیشرفت را خیلی خوب طی کرد.

کجا بود که با خودتان گفتید دیگر باید همین فوتسال را تا آخر ادامه دهم؟

وقتی که سال ۷۶ میان چهل تیم، چهارم شدیم، بازیکنان خوبی مانند مهدی رجب‌زاده داشتم. محمد منصوری و صادق مرادی هم برخی از این بازیکنان بودند. آنجا متوجه شدم که تکنیک غنی در فوتسال داریم. البته که کار تاکتیکی انجام نمی‌شد چرا که نمی‌دانستیم و در حد جام رمضان بازی می‌کردیم. آنجا متوجه شدم که می‌شود کارهایی انجام داد. ۲۱ بازیکن به رده‌های مختلف تیم‌های ملی معرفی کردم. این برای فوتسال شوخی نیست. از آنجا متوجه شدم که اگر کاری شایسته انجام شود، فوتسال می‌تواند به آن رویاهایی که دوست داریم برسد.

 دهه ۸۰ شروع رسمی کار مربیگری‌تان با تیم امید ایران بود. چطور به این فرصت رسیدید؟  

آقای درودگر در سال ۸۲ من را دعوت کرد که فکر می‌کنم مهم‌ترین نکته آن معرفی بازیکنان جوان به تیم ملی بزرگسالان بود. روزی با من تماس گرفتند و از مسابقات زیر ۱۰ سالی که برگزار می‌کردیم، بازدید کردند و در نهایت سرمربی تیم امید شدم که دو، سه سال آنجا بودیم. آقای نظری، طاهری و سلطانی در آن مقطع جذب تیم شدند و به شرایط خوبی رسیدند. 

در آن سال‌ها، تیم ملی امید فوتسال ایران چه چالش‌هایی داشت و مهم‌ترین درسی که از آن دوران گرفتید چه بود؟  

در آن سه سال شرایط نسبت به باشگاه برای من خیلی متفاوت بود. دریچه جدیدی برای فوتسال باز شد. مخصوصا اینکه در تورنمنت‌هایی شرکت کردیم و این باعث شد که تفاوت بزرگی ایجاد شود اما در مقطعی که دوره دوم در حدود سال ۹۴ به تیم ملی آمدم، خیلی متفاوت بود چرا که قدرت اجرایی من بیشتر بود. در مقطع اول فقط کار انجام می‌دادم ولی بعد محدوده بازتری داشتم و استعدادهای بزرگی را معرفی کردم.

به نظر شما چه تفاوتی بین نسل بازیکنان آن زمان با فوتسالیست‌های امروز وجود دارد؟

من اعتقاد دارم آن‌ بازیکنان بزرگ بودند چرا که با شرایط محدودی کار کردند. اردوهای ما به این شکل و امکانات کمپ این‌گونه نبود. البته به واسطه مسابقات گل کوچک زیرساخت فرهنگی هم داشتیم و باید آنها را حرفه‌ای می‌کردیم و به سمت کارهای تاکتیکی می‌رفتیم. با قطعیت می‌گویم که آن زمان هر که بهتر دریبل می‌زد انتخاب می‌شد اما الان اصول تاکتیکی متفاوت است. تیم‌های اروپای شرقی دریبل‌زن ندارند و بر اساس تاکتیک پیش می‌روند. به نظر من با تمام احترام به همه بازیکنان کنونی، آن زمان با توجه به شرایط موجود، آن بازیکنان از لحاظ تکنیک غنی‌تر بودند.

مدتی به عنوان بازیکن - مربی فعالیت داشتید، آن تجربه چگونه بود؟

به نظر من اشتباه است، چرا که من به اجبار و به خاطر وضعیتی که داشتم این کار را کردم. من همان سال مدیرعامل باشگاه صدرا بودم و برای تیم مربی آوردم که در یک مقطعی نتیجه نگرفتیم و مدیر تربیت بدنی با من تماس گرفت که خودت باید سرمربی تیم شوی و زمان خیلی کمی سرمربی - بازیکن بودم اما خیلی زود کنار گذاشتم چرا که دیدم شرایطش نیست که هر دو کار را انجام دهم. آدم متفاوتی می‌خواهد و ضمن اینکه ایرادات را متوجه نخواهی شد. در نهایت کنار گذاشتم و به سمت مربیگری رفتم.

فلسفه مربیگری شما چیست؟

اگر بخواهیم واقعیت‌ها را بگوییم، فوتسال چون که تصمیم‌گیری در لحظه و آن است، آدم‌های خاص خود را می‌خواهد. تنها چیزی که فراگرفتن آن خیلی سخت است، سرعت است. آدم‌هایی که سرعتی هستند، امتیازشان بیشتر ذاتی است. اگر نفری را بخواهید قهرمان دوی سرعت در جهان کنید، اگر صد متر را در ۱۸ ثانیه برود نمی‌توانید آن را زیر ۱۰ ثانیه بیاورید. می‌توانید او را به ۱۵ یا ۱۶ ثانیه کاهش دهید ولی آن کسی که ۱۲ است را می‌توانید به زیر ۱۰ بیاورید. کسانی که سرعتی هستند به خصوص در سرعت عکس‌العمل، آدم‌های خاصی هستند. آن چیزی که من را به فوتسال علاقه‌مند کرد، محدوده فعالیت من بود. سرعت و گل‌زدن را دوست داشتم و به بازی هجومی علاقه داشتم. در تیم‌هایی هم که مربیگری کردم همین‌گونه بوده است.

نکته‌ای که برایم اهمیت دارد این است که زندگی‌ام را وقف فوتسال نکردم. فوتسال را دوست دارم ولی ورزش‌های دیگر را هم انجام می‌دهم. خیلی‌ها می‌گویند فوتسال زندگی‌ ماست اما برای من اینطور نیست. خیلی به آن علاقه دارم و آن را پیگیری می‌کنم ولی در اندازه خودش. فکر می‌کنم در دنیا خیلی چیزهای زیباتری وجود داشته باشد. برای من فوتسال در ورزش اولویت است اما ورزش‌های دیگری هم انجام می‌دهم. فوتسال را با توجه به قوانینش خیلی دوست دارم.

دیگر به کدام ورزش‌ها علاقه دارید؟ 

فوتبال را که دیگر نمی‌شود گفت اما خیلی کوه می‌روم. با دوستان قدیمی پنجشنبه‌ها صبح زود والیبال بازی می‌کنیم. بیلیارد را هم انجام می‌دهم. واقعا اینها را دوست دارم.

کدام بازیکن بزرگ‌ترین کشف شما از نظر استعدادی بود؟ چه مقدار برای کشف بازیکنان مستعد وقت می‌گذاشتید؟ 

وقتی که در باشگاه بودم، داستان خیلی فرق داشت و بازیکنان زیادی بودند. در باشگاه دامنه حرکتی بیشتری دارید و می‌توانید خودتان آنها را پیدا کنید و بازی دهید. در حقیقت هم کشف استعداد دارید و هم شکوفا کردن آن. بازیکنان متعددی داشتیم؛ صادق مرادی که کاپیتان بود و چند مرتبه تیم ملی دعوت شد. مسعود دانشور زمانی که بگوویچ سرمربی تیم ملی امید بود، با دعوا او را برگرداندم چرا که فوتبال هم خوب بازی می‌کرد. دانشور از آن بازیکنانی بود که واقعا استعداد متفاوتی بود. او را در بحث محلی نام بردم. در تیم ملی ما کشف نمی‌کنیم. ایران را به ۱۰ منطقه تقسیم کردم و همه را رفتم و بازیکنان زیر ۲۰ سال انتخاب کردم. اکنون استعدادها را مربیان کشف می‌کنند و ما باید شکوفا کنیم. خیلی‌ها را شکوفا کردم، مانند مسلم اولادقباد و خیلی‌های دیگر که ممکن است اکنون در تیم ملی باشند.

کسانی هم بودند که قبلا در تیم ملی حضور داشتند اما در دوران طلایی مطرح شدند؛ افشین کاظمی، مهدی جاوید و مهران عالی‌قدر. اصغر حسن‌زاده هم بود که تفاوت داشت چرا که قبل از من هم به عنوان یک ستاره به او نگاه می‌کردند. این افراد آمدند و در مدتی که با من بودند یک هماهنگی به دلایل مختلف ایجاد شد که توانست در آسیا به راحتی حرف اول را بزند و در جهان هم به این شکل باشد. به نظرم سال‌ها طول می‌کشد تا چنین نسلی به وجود بیاید. بازیکنان کنونی باید در مسیر قرار بگیرند. آن مسیر الفبای خاص خود را دارد؛ مانند اخلاقیات و مسائل فنی که جریانات خاص خود را دارد.

سالار آقاپور بهترین بازیکن سال آسیا شد و در مصاحبه‌ای گفت که در دوران آقای ناظم الشریعه به من میدان داده نمی‌شد، نظر شما چیست؟ 

ما که به او تبریک می‌گوییم و ان‌شاءالله در ادامه مسیر موفق باشد. خیلی برایم مهم نیست ولی آقاپور زمانی که در ارومیه و در مسابقات تبریز بود و در تیم آقای شاندیزی حضور داشت، خودم با آقای نجفی، مدیر مجموعه مس سونگون صحبت کردم که این بازیکن موفق خواهد شد. توانایی‌هایی دارد به او کمک کنید. سپس با او قرارداد بستند و اتفاقات دیگری برایش رخ داد. زمانی هم که در تیم ملی بودم، دعوت شد. وظیفه ما دعوت از بازیکنان جوان بود. او را دو تورنمنت بزرگ بردیم و حتی می‌خواستیم با توجه به سن کم او در جام جهانی هم ببریم ولی خودش هم می‌داند که در آن تورنمنت‌ها نتوانست خوب جواب بدهد و طبیعتاً من نمی‌توانم حق دیگری را از بین ببرم.

تورنمنت تایلند او را بردیم و به انواع مختلف بازی‌اش دادیم. البته این‌ها اصلا مهم نیست. روز آخر هم که می‌خواستم او را خط بزنم، خیلی راحت بود و مشکلی نبود. من وظیفه‌ام را درست انجام دادم و اینکه بعدها چه اتفاقی رخ می‌دهد و آدم‌ها درباره دیگران صحبت می‌کنند، خیلی مهم نیست. مردم باید نظر بدهند، ما قطعا برای هیچکس زحمت نکشیدیم و فقط برای خودمان زحمت کشیدیم. 

سال ۱۳۹۳ به عنوان دستیار خسوس کاندلاس وارد تیم ملی شدید. در آن زمان چه ویژگی‌ای باعث شد فدراسیون سراغ شما بیاید؟  

من سرمربی حفاری بودم و با تیمی در منطقه ۱۸ تهران بازی داشتیم. فکر می‌کنم آقای خوراکچی،‌ مربی آن تیم بود. آن بازی را با اختلاف زیاد بردیم؛ ۷ بر ۲ یا ۹ بر ۲، دقیق نمی‌دانم. آقای خسوس به همراه آقای افتخاری، مدیر وقت فوتسال برای تماشای بازی آمده بودند. بعد از آن به من گفتند که بیایید صحبت کنیم، درباره برخی مسائل تاکتیکی فقط صحبت کردیم. سپس گفتند که بیشتر صحبت کنیم و من قبول کردم. بعد به شیراز رفتم و آقای افتخاری با من تماس گرفت که اگر می‌شود بیایید تا صحبت کنیم.

در نهایت گفتند که می‌خواهیم در این مجموعه از تو استفاده کنیم. من درخواست کردم که فقط در تیم امید باشم و قبول کردند. حدودا یکی دو ماه گذشت و آقای خسوس گفتند که دستیار من باش تا آن زنجیره انتقال بازیکن را حفظ کنیم که درست هم بود. به این ترتیب هم دستیار آقای کاندلاس بودم و هم سرمربی تیم ملی امید. حدود یک سال در این سمت بودم، اردوهای کمی هم داشتیم. بعد که آقای کاندلاس قطع همکاری کردند، آقای کفاشیان تماس گرفتند و گفتند که می‌خواهیم به عنوان سرمربی تیم بزرگسالان انتخابت کنیم و من هم قبول کردم. به همین راحتی و دنبال چیزی هم نبودیم. 

اولین روزی که به‌عنوان سرمربی تیم ملی معرفی شدید، چه احساسی داشتید و چه اهدافی را در نظر گرفته بودید؟ 

چون در امید کار می‌کردم و می‌دانستم که چه شرایط و استعدادهایی داریم، فقط به یک تقویم و برنامه مدون احتیاج داشت. آقای کفاشیان پای کار ما ایستاد. علی‌رغم تمام نتیجه‌های خوبی که گرفته شده بود نگاه‌ها به فوتسال خیلی مناسب نبود. در دو دوره قبل از سال ۲۰۱۰ به بعد، نتیجه گرفته نشده بود. دو دوره جام ملت‌ها و جام جهانی نتیجه گرفته نشده بود.

با دوستانم مانند علی صانعی مشورت کردم که با کسانی که در مسیر فکری ما هستند، بیاییم و یک کاری برای فوتسال انجام دهیم. باتوجه به غنای تکنیکی می‌دانستیم این فوتسال می‌تواند در جهان آقایی کند و ضعف‌ها را هم می‌دانستیم. روی آنها تاکید کردیم و تا حدودی برطرف شد. نقاط قوت را تقویت کردیم و به شرایطی رسیدیم که تیم فوق‌العاده‌ای شکل گرفت و از ۲۰۱۶ آن اتفاقات خیلی خوب رخ داد. اولین تیم گروهی در کل ورزش ایران بودیم که روی سکو جهانی ایستاد.

فوتسال ایران در جام جهانی ۲۰۱۶ به مقام سوم جهان رسید؛ از پشت‌صحنه آن موفقیت چه چیزی می‌توانید بگویید که مردم هنوز نمی‌دانند؟

به نظرم ایجاد همدلی بود که میان بازیکنان به وجود آمد. بحث فنی چیزی است که همه می‌توانند روی آن صحبت کنند ولی کار فنی متفاوت است، کارهای روحی و روانی هم متفاوت بود و همه دوست داشتند که این اتفاق رخ دهد. نه اینکه سال‌های بعد اینطور نبود، آنها هم دوست داشتند ولی من می‌دانم که هر زمانی مشکلی برای تیم ملی به وجود می‌آید، از درون و روحی‌ و روانی است. بازیکنان از نظر ذهنی به هم می‌ریزند. واقعیت کار در ایران این است، دوره‌های قبل هم از همکاران خود این را پرسیدم. یک بحث این است که چگونه آن هماهنگی را ایجاد کنید و دیگری بحث فنی است. فکر می‌کنم دو، سه تا چالش داشتیم. در گروه ما آقایان علی صانعی، محمد هاشم‌زاده و امیر فراشی بودند. سپس میشل پطروس اضافه شد. قوانین خود را داشتیم که آن هم اشاعه فرهنگ مناسب بود که هیچ درگیری در بحث رسانه ایجاد نکنیم. دوم بحث تاکتیک بود، در فوتسال ما تکنیک غالب است و ما به سمت آمریکای جنوبی گرایش داریم.

با همکاران که صحبت کردیم گفتیم دو ضعف بزرگ داریم، یک تاکتیک و دو بحث جسمانی است. برنامه‌ریزی کردیم، ابتدا به سمت بازی‌های تدارکاتی با کشورهای اروپای شرقی رفتیم. پروتکلی با روسیه و تورنمنت کاسپین گذاشتیم، دائما با کشورهای اوکراین، روسیه، بلاروس و کرواسی بازی می‌کردیم. وقتی بدن شما به بدن آنها بخورد،‌ متفاوت می‌شوید. بحث تمرین هم هست اما مسابقه داستانش فرق دارد. خیلی از بازیکنان را هم می‌بردیم که خیلی خوب بودند اما از نظر جثه و بدنی به درد نمی‌خوردند و یواش یواش کنار می‌رفتند. سپس بحث تاکتیکی بود که سعی کردیم یک تاکتیک واحد بگذاریم. نه اینکه بقیه تاکتیک بلد نیستند، بهتر از ما هم بلد هستند. سعی کردیم روی یک تاکتیک اصرار کنیم و براساس آن جلو برویم. شاید آن قاعده بازی مالکانه و تیکی‌تاکایی که انجام دادیم، خیلی موثر بود تا بازی‌های انفرادی. بازیکنانی که بازی انفرادی انجام می‌دادند، دچار مشکل می‌شدند ولی این را هم می‌دانستیم که تاکتیک مناسب با بازیکن تکنیکی بهتر انجام می‌شود. این برگ برنده ما بود. هماهنگی هم ایجاد شد و از نظر اخلاقی هم مقداری بچه‌ها انتخاب شدند. نه اینکه خدایی نکرده مشکلاتی داشتند، خیر! بحث اخلاق تیمی جداست که همه رعایت می‌کردند. بدون حاشیه بودیم و کسی مصاحبه نمی‌کرد. این آرامش بود که به تیم کمک کرد تا در ۲۰۱۶ علی‌رغم مشکلات عدیده‌ای که هیچ تیم ورزشی تاکنون نداشته، موفق شویم. از البسه گرفته تا اعزام مشکل داشتیم. وقتی می‌خواهید به کشوری بروید که ۹ ساعت اختلاف ساعت دارد، حداقل باید ۹ روز زودتر بروید. ۲۴ ساعت قبل مسابقات آنجا رفتیم. در بازی نخست برابر اسپانیا که آن نتیجه بد را گرفتیم، خیلی فرصت درست کردیم اما به نتیجه نمی‌رسید.

شاید یکی از دلایلش این بود که خیلی از بازیکنان باید در آن تایم می‌خوابیدند ولی روز به روز بهتر شدیم. از لحاظ اسکان متفاوت شدیم و ریکاوری خوبی می‌کردیم. اینها باعث شد تا سیر پیشرفت را به آرامی طی کنیم. مراکش را بردیم و آذربایجان که چند بازیکن برزیلی داشت. گروه ما واقعا سخت بود، آن سال‌ها سید یک نبودیم و دوره قبلی سید یک بودیم. این سیدبندی خیلی متفاوت است.

خودتان تصور می‌کردید این چنین در جام جهانی ۲۰۱۶ موفق شوید؟

وقتی آن مرحله را طی کردیم و به دور بعد رفتیم. شاید بعد بازی با آذربایجان بازیکنان ناراحت بودند. جلسه‌ای با آنها گذاشتیم و صحبت کردیم، من برای آنها اینگونه بیان کردم که معمولا مسیرها را مشخص می‌کنند، خیلی از تیم‌ها از دور مقدماتی با برنامه‌ریزی مناسب مسیری را می‌روند که راحت‌تر باشد. با مقداری دو دو تا چهارتا و کمی هم چاشنی شانس،‌ البته که من به شانس اعتقاد ندارم و می‌گویم که قسمت است. برای بازیکنان این را روشن کردم که باور کنید، اتفاق خیلی خوبی می‌خواهد برای شما رخ دهد. دقیقا همین کلمات که مسیر سختی را دارید و اگر این بازی را ببرید سال‌های سال در تاریخ می‌مانید. دلیل آن هم این بود که یک سال قبل از آن به فینال گرند پری در برزیل رفته بودیم و جلوی برزیل در سالنی با ۶۰۰۰ تماشاگر با نتیجه ۴ بر ۳ باختیم.

دائما فیلم‌های بازی را می‌گذاشتیم و تصویرسازی ذهنی می‌کردیم. خدا آقای تراییان را حفظ کند، یک برگه دستمال کاغذی آورد و به من داد و گفت که ناظم مسیر برگشتی را به من می‌گویی! خیلی ناراحت شدم. به آقای صانعی گفتم، علی آقا این کاغذ را بگیر و برو به حاجی بگو که اصلا این را مطرح نکنید. چرا شما اینجوری فکر می‌کنید؟ به این دلیل ناراحت بودم و بازیکنان هم متوجه شدند و به آنها گفتم که فیفا دارد برای ما بلیت می‌گیرد، به شما بر نمی‌خورد؟ شاید آن خیلی کمک کرد. قبل از بازی داشتند برای ما مشخص می‌کردند که از ترکیه بیاییم یا امارات. اصلا برای آنها مشخص بود که حذف می‌شویم و آن برزیل هم افسانه‌ای بود، ۲۹ گل زده بود بدون یک گل خورده. بازیکنان رشادت کردند و قسمت ما این بود که بازیکنان از سخت‌ترین مسیر بروند. سپس با پاراگوئه بازی کنند و شرایطی رقم بخورد که دیگر در تاریخ ماندگار شوند. شاید اگر بازی با روسیه مصدوم‌های ما زیاد نبودند و یک بازیکن عقب‌گیر از آن بازیکنان مانند محمد کشاورز و فرهاد توکلی می‌ماند، به فینال می‌رفتیم. وقتی به روسیه به دلیل برخی مسائل باختیم، این تیم را یک ماه قبل از بازی‌ها برده بودیم‌. در رده‌بندی با پرتغال بازیکنان مطرحی داشتند، با خودم گفتم باید چه صحبتی با بازیکنان بکنم. در جلسه قبل بازی گفتم من یک نکته می‌گویم و دیگر حرفی نمی‌زنم، گفتم شما به یک جایی رسیدید که با سکویی تقریباً ۲۰ سانتی فاصله دارید. فرق این ۲۰ سانت میلیاردها تومان و میلیاردها زمان است. یعنی تمام مربیان و بازیکنانی که برای فوتسال این مملکت زخمت کشیده‌اند، منتظر این لحظه هستند. اگر رفتید روی سکو جاودانه می‌شوید ولی اگر نرفتید انگار همه زحمت‌ها بر باد رفته و اسمی از من و شما نمی‌ماند.

این خیلی به بچه‌ها کمک کرد و آن بازی اصلا متفاوت بود. شرایطی پیش آمد و در ۴۶ ثانیه دو گل خوردیم، یواش یواش به بازی برگشتیم و بعد دو بازیکن از دو طرف اخراج شود و سپس پنالتی‌ها که در نهایت این اتفاق خوب رخ دهد. باور کنید فکر می‌کردم که می‌توانیم این اتفاق را رقم بزنیم. تیمی که برزیل را ببرد از لحاظ روحی خیلی متفاوت می‌شود و به دنبال قهرمانی جهان بودند.

گفته می‌شد که بازیکنان روسیه در آن بازی به داور می‌گفتند ممنون که پنالتی نگرفتی، این موضوع حقیقت داشت؟ 

بله! روسیه چهار بازیکن برزیلی داشت و حسین طیبی در آن مقطع در برزیل بازی می‌کرد. علی‌اصغر حسن‌زاده هم در آن جا بازی می‌کرد و برمی‌گشت و اینها تقریبا با هم دوست بودند. من هیچوقت درباره داوری صحبت نمی‌کنم اما حتی در جام جهانی ۲۰۲۱ در لیتوانی هم این اتفاق رخ داد. نمی‌توانیم خیلی به این سمت برویم و باید بازی خود را انجام می‌دادیم و می‌بردیم. ما خلأ داشتیم و محمد کشاورز مصدوم شد، فرهاد توکلی اخراج شده بود و هیچ‌کس را نداشتیم که عقب بگذاریم. بازیکنی در راس داشتند به نام ادر لیما که واقعا بهترین بازیکن جهان بود. در تایمی محمدرضا سنگ سفیدی را چون بازیکن نداشتیم عقب گذاشتیم و او چنان آرنجی به سنگ سفیدی زد که سه متر به آن طرف پرت شد و سپس چرخید و چنان گذاشت در پاشنه تیر دروازه ما که سنگ سفیدی گفت نمی‌شود اصلا او را مهار کرد. محمدرضا بازیکن خیلی خوبی بود ولی در آن پست بازی نمی‌کرد. اینها همه دخیل بوده ولی داشتیم به شرایط خوبی می‌رسیدیم. همه دوست داشتند که اتفاق خوبی رخ دهد و کسی نبود که کم‌کاری کند.

برخی مواقع اتفاقات ذهنی رخ می‌دهد که برای بچه‌ها درگیری درست می‌کند، موضوعی که در لیتوانی برای ما رخ داد. وقتی ذهن درگیر باشد نمی‌توانید صد درصد تمرکز را بگذارید. در بحث فنی، صحبتی داریم مبنی بر توجه و تمرکز. ابتدا برای بازیکنان توضیح می‌دهیم که این توجه و تمرکز چیست. توجه آن است که در بازی کار عمومی می‌کنید و توجه به آن دارید اما تمرکز به وظیفه اصلی خود اشاره دارد. برای همین می‌گویند زمانی که در اردوی تیم ملی هستید زیاد با گوشی خود کار نکنید چرا که این مشغولیات است. اینها که صورت بگیرد تمرکز از هدف اصلی کم می‌شود. این از نظر من خیلی تاثیر داشت و بازی با روسیه زمان کم آوردیم. بازیکنان ما در آن بازی‌ها فوق‌العاده بودند.

پاداش فدراسیون فوتبال برای شما بعد از کسب عنوان سومی جهان چه بود؟

همان لحظه یک چیزی می‌دادند. ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلار که پول تو جیبی بود. دولت در آن زمان هر سال به همه سکه می‌داد و به ما هم داد ولی وضعیت‌مان اسف‌بار بود. خود فدراسیون یادم نیست کاری کرده باشد مگر اینکه مبلغ جزئی بوده باشد. ما لباس نداشتیم با یک شرکتی قرارداد بسته بودند، اصلا باورتان نمی‌شود و خنده دار است. زیرپوش خانگی را جزو البسه قرار داده بودند. یک تبلیغ ۴۰ سانتی را روی شلوار گذاشته بودند! زمانی که می‌خواستیم وارد شویم، مسئول مسابقات آمد و به من گفت که این چیست؟ گفتم اسپانسر و طراح لباس ماست. خجالت می‌کشم این حرف را بزنم؛ به من گفت که این چند سانت است؟ نهایت طول آن باید ۱۲ سانت می‌بود. یک متر گذاشت و گفت این چیست که ۴۰ سانت است؟ مجبور شدیم شلوار کادر و بازیکنان را تغییر دهیم و بعد به تمرین رفتیم. خیلی ایراد داشتیم‌. آن مسیر به هر حال طی می‌شد و با همه فشارهایی که داشتیم با خنده رد می‌کردیم. خیلی واقعا سخت بود. شاید اگر به دل‌مان چسبیده است، برای همین سختی‌ها بود. 

عملکرد تیم ملی در جام جهانی ۲۰۲۱ مورد انتقاد قرار گرفت؛ اگر به عقب برگردیم، چه چیزی رو در آماده‌سازی اون تیم تغییر می‌دادید؟ اگر به بازی با قزاقستان برگردیم، کدام تصمیم را تغییر می‌دهید؟

واقعا دستم بسته بود، همین الان هم از خودم دفاع می‌کنم ولی باز هم می‌گویم مقصر من هستم. یک بازیکن راس در آنجا کم داشتیم‌. از کسانی که استفاده می‌کردیم، آقای جاوید و فخیم بودند که خیلی به درد ما می‌خورد. یک انتخاب کردم، سالار آقاپور را خط زدم و فرهاد فخیم را به جای او بردم چرا که بازیکن در آن جلو می‌خواستیم. در آن زمان شرایطی به وجود آمد که باید توپ را در زمین حریف نگه می‌داشتیم. نکته‌ای را می‌گویم که آدم‌های غیر فنی هم روی حرف من صحه می‌گذارند. داستان بازی کردن قزاقستان متفاوت از باقی تیم‌ها بود. چگونه می‌شود که در نیمه اول ۲ بر صفر می‌بریم و کلی هم موقعیت‌ داشته باشیم. چگونه می‌شود در نیمه دوم ببازیم؟ یکی از دلایلش می‌تواند ضعف بدنی و کمبود بازیکن باشد. من با قطعیت می‌گویم که مشکل تاکتیکی نداشتیم ولی وقتی نیرو کم می‌آورید مشکل تاکتیکی هم اضافه می‌شود. من حتی یکی از انتقادات را هم جواب ندادم، حق‌شان است که از تیم ملی خود انتقاد کنند، همه می‌توانند.

علی‌رغم همه حرف‌هایی که زدند، من به خاطر جام جهانی کنار نرفتم. این حرف‌ها را نمی‌زنم که به کسی بربخورد ولی کسانی انتقاد کردند که دنبال جایگاه من بودند. داور بازی ما و قزاقستان را بعد از آن بازی محروم کردند. خطایی برای ما نگرفت که من نمی‌توانستم درخواست VS دهم و آن توپی که باید می‌رفت و نتیجه ۳ بر یک می‌شد، برگشت و ۲ بر ۲ شدیم. پیش از آن تورنمنتی در تایلند با مصر بازی کردیم و در ثانیه‌های پایانی مهدی جاوید از گوشه شش قدم صاحب توپ شد و به‌گونه توپ را زیر طاق گذاشت که کیف کردیم. در بازی با قزاقستان مانند همان توپ در ثانیه‌های پایانی به جاوید رسید ولی به سینه دروازه‌بان زد که به دلیل فشار بالای روحی‌ و روانی بود. چه می‌شود کرد؟ یعنی جاوید دلش می‌خواست نزد؟ نه! این‌گونه نیست. فشاری بود که من بیش از حد از مهدی جاوید کار کشیدم، چرا؟ چون فرهاد فخیم نبود و مصدوم شده بود. اینها به هم پیوسته است. در فاصله ۶۰ روز قبل از جام جهانی ۷۶ مطلب علیه من زدند. باید این را در تاریخ بنویسند. مگر چنین چیزی می‌شود؟ شما توقع دارید چه اتفاقی رخ دهد؟ اینها حتما یک ریشه‌ای دارد. سپس تیم را جوان کردیم و ایتالیا را بعد از ۳۰ سال بردیم و برگشتیم. من از خودم تعریف نمی‌کنم و به همه عقاید احترام می‌گذارم. چهار سال است که از تیم ملی بیرون آمده‌ام ولی آیا حرفی زده‌ام؟ تیم ملی‌ام را دوست دارم، حالا هر کسی می‌خواهد سرمربی باشد. 

آیا اختلافی که میان شما و محمدرضا سنگ‌ سفیدی در جام جهانی ۲۰۲۱ شکل گرفت، روی نتیجه تیم تاثیر داشت؟

صد درصد. در بازی با آمریکا به او گفتم بازیکنی را بگیرد ولی نتوانست. در یک جایی هم به او گفتم بیاید بیرون که دیر آمد. من هم روی عقایدم هستم. اکنون هم با سنگ سفیدی در تماس و دوست هستیم. بعد از اینکه از زمین بیرون آمد، داشت زیر لب حرف می‌زد که حالا ناراحت بود و فشار روی او بود. روی من هم فشار بود. گفتم دیگر به او بازی نمی‌دهم چون به حرفم گوش نکرده، به همین راحتی. شاید اگر او را نگه می‌داشتم حتما تاثیرگذار بود و یک نفر اضافه داشتم. پای تصمیمم هستم و می‌گویم که در باخت هم مقصر بودم. سنگ سفیدی هم مقصر نیست، من مقصر بودم که او را انتخاب کردم و بردم و بازی‌اش ندادم ولی روی‌ اعتقاداتم می‌ایستم. حالا بازیکن به هر دلیلی به حرف مربی گوش ندهد، من می‌گویم کسی که در جام جهانی بازی می‌کند باید ظرفیت بالایی داشته باشد. حق دارم به بازیکنم امر و نهی کنم.

آیا به شما هم درباره جوان‌گرایی انتقاد می‌شد؟

یک یا دو مرتبه گفتند که دیدم بی‌خود است. فرهاد فخیم بهترین ستاره لیگ شده بود ولی می‌گفتند دعوت نکن. دو سال پیاپی بهترین بازیکن لیگ شده بود. البته که اعتقاد دارم باید به جوانان میدان بدهیم اما بازیکنانی مانند فخیم، مهدی جاوید، علی‌اصغر حسن‌زاده، علی صمیمی و ... داشتیم. دوره‌ای که در تیم ملی بودم، بازیکنانم از سه تا چهار تیم اول لیگ بودند. اگه بد بودند که چرا آنجا بودند. این خیلی جالب است، اینها بهترین بازیکنان بودند. من نمی‌آیم بهترین‌ها را کنار بگذارم.

اگر هم فکر آینده هستم، در جام جهانی فکر آینده نمی‌کنم. جام جهانی تابلوی ورزش دنیاست و باید از اعتبار فوتسال دفاع کنم. در شش سالی که در تیم ملی بودم چند باخت داشتم؟ از چه تیم‌هایی باختم؟ یا باید نتیجه نگیرید یا جوان نیاورید. علی رفیعی، محمد شجری و طاها نعمتی از کجا آمدند؟ اینها جوانانی بودند که من آوردم‌. خیلی‌های دیگر هم بودند. خود سعید احمدعباسی را هم من آوردم‌. مربیان این بازیکنان برایشان زحمت کشیدند ولی وظیفه من بود که به عنوان کسی که به درد من می‌خورد از او استفاده کنم. آن‌قدر بازیکن آوردم و رفتند و هر که در شرایط قرار می‌گرفت به تیم اضافه می‌شد. 

فدراسیون در سال‌های آخر شما در تیم ملی، حمایت خود را کم کرده بود؟ 

صد درصد. ما رفتیم ایتالیا و برگشتیم، آقای اصولی، رییس کمیته فوتسال هم همراه ما بود و دید و لذت برد. تیم جوانی را به همراه چند بازیکن باتجربه به همراه خود بردیم. نمی‌شود ناگهان تیمی که رنکینگ ششم جهان است را به کل تغییر دهید. بعد که برگشتیم، اعضای هیات رییسه که با من دوست بودند روزی گفتند جلسه است و بیا. در جلسه آقایی که رئیس شده بود [شهاب‌الدین عزیزی‌خادم] گفت که آقای ناظم‌ الشریعه در انتخابات به من رای ندادید. راست هم می‌گفت و من به او رای نداده بودم و اعتقادم به آقای هاشمی بود. به او گفتم که بله آقا، پاسخ داد که ولی ما شما را دوست داریم، دستت هم درد نکند خیلی خوب نتیجه می‌گیری. فردای آن روز هم جلسه هیات رییسه بود که ایشان گفته بودند آقای ناظم الشریعه برای ما خیلی زحمت کشیده ولی می‌خواهیم در جایی دیگر از او استفاده کنیم. همه گفته بودند که برای چه تغییر بدهیم وقتی خوب نتیجه می‌گیرد، ۹ نفر به من زنگ زدند و این موضوع را گفتند. او پاسخ داده بود که در ایران رییس جمهور هم بیش از ۸ سال نمی‌ماند!

کسی به من زنگ نزد و نامه‌ای هم ننوشتند، در سایتی دیدم که زدند ناظم‌ الشریعه عوض شده است. آقا وحید هم به من زنگ زد که با اجازه شما می‌خواهم به تیم ملی بیایم و اجازه گرفت که من گفتم خیلی ممنونم و این حرف‌ها چیست و تمام. هیچ‌کس به من حتی یک زنگ هم نزد که این خیلی بد است. ۶، ۷ سال برای این مملکت زحمت کشیدم که البته با افتخار وظیفه‌ام بوده و به این می‌گویند سربازی. هیچ جا هم چیزی نگفتم ولی یک نفر نباید به من زنگ بزند؟ بعد مدت‌ها آقای اصولی به من گفت که در این موضوعات اصلا ما نبودیم و خود آقای رئیس وقت رفته و بسته و همه هم ناراحت بودند. برای من که بد نشد، رفتیم و درآمدی هم از فوتسال گیرمان آمد. تیم ملی که واقعا چیزی در آن نبود. بازیکنان تیم ملی خیلی تماس گرفتند ولی توقعی از آنها نداشتم. آنها مطیع امر سرمربی هستند.

بعد به سراغ تجربه‌های بین‌المللی رفتید، تجربه کار در عراق و کویت چگونه بود؟ در زمان پیوستن شما به کویت گفته می‌شد به یکی از گران‌ترین سرمربی‌های جهان تبدیل شدید. 

چند ماه گذشته بود و از عراق با من تماس گرفتند. چند جلسه با آنها صحبت کردیم. حسن عراق این بود که تمام کاپیتان‌های قدیم آنها هیات رییسه شده بودند. با ریاست فدراسیون صحبت کردیم و گفتم که قول می‌دهم تیم شما را بالا بیاورم. گفتند می‌خواهیم قهرمان آسیا شویم و گفتم که اینگونه نیست. هم من باید هزینه بدهم و هم شما، باید هزینه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را انجام دهید، شما در آسفالت و روی سیمان بازی می‌کنید. گفتند که در یک سال درست می‌کنیم. آنجا بیشتر محلی هستند و خیلی مبارزه کردیم. در یک ماه اول سهمیه آسیا را گرفتیم و تیم عراق به هفتم یا هشتم آسیا رسید. یک سال گذشت ولی جایی درست نشد، باید کمپ درست می‌کردند. از طرفی درخواست‌هایی داشتم و در نهایت کویت را انتخاب کردم.

با بازیکنان جوان در دو ماه پایانی به مراکش رفتیم و با عراق آنها را بردیم که باورشان نمی‌شد، سپس با بازیکنان خداحافظی کردم، به خیال‌شان این بود که من شوخی می‌کنم. کویت داستانش متفاوت بود، پتانسیل کمی داشتند اما عراقی‌ها از لحاظ فیزیکی عالی بودند. کویت جامعه آماری کمی داشت، کلا ۱۲۰ نفر بودند اما در عراق ۴۰ میلیون در شرایط بد بازی می‌کردند. برزیل را کار ندارم ولی ایران در استعداد با هیچ کجای دنیا قابل قیاس نیست، اینکه ما نمی‌توانیم آنها را شکوفا کنیم بحث متفاوتی است. کویت پای من ایستاد ولی ایراداتی داشتند.

جدایی شما در فاصله ۱۰ روز مانده به جام ملت‌های آسیا شوک بزرگی بود. تصمیم نهایی از طرف شما بود یا فدراسیون کویت؟

 قرارداد آوردند که امضا کنیم و من گفتم که جام ملت‌ها تمام شود و بعد مذاکره کنیم. گفتند که وقت نداریم، سپس به همکارانم گفتم و آنها موافق جدایی بودند. کویتی‌ها غرور بالایی دارند. من نمی‌توانستم پیشرفت نکنم ولی آنها صبر زیادی داشتند. به ریاست فدراسیون گفته بودم که برای بازیکنان پاداش بگذارید که به من گفت یا تو جوان هستی یا نمی‌دانی که به کجا آمده‌ای. اینها اصلا پول‌ برایشان مهم نیست و راست هم می‌گفت. ایجاد انگیزه کردن برای تیم کویت بسیار سخت است. معمولاً در رشته‌ها تا جایی پیشرفت می‌کنند و سپس محدود می‌شوند.

 اکنون که از بیرون به فوتسال ایران نگاه می‌کنید، بزرگ‌ترین نقطه ضعفش چیست؟  

درباره لیگ صحبت می‌کنم و نه تیم ملی، البته زمان ما اینگونه نبود و به محض اینکه می‌خواستیم مسابقه‌ای برویم، همه وسط می‌آمدند و تمام ضعف‌های قدیم ما را هم به ما می‌گفتند. فوتسال ما رشد خیلی خوبی دارد، بخش خصوصی واقعا اضافه شده و حمایت هم در حال افزایش است. شخصیت بالایی داریم و باید بر اساس رتبه‌ای که در جهان داریم برای فوتسالمان وقت بگذاریم. به عبارتی برای آن شخصیت قائل شویم. همه زحمت فوتسال ما روی دوش باشگاه‌هاست، باشگاه‌هایی هستند که هیچ چیزی گیرشان نمی‌آید. چه کاری برای باشگاه‌ها می‌کنیم؟ تیم جوانان که قهرمان می‌شود،‌ یک توپ هم به آن‌ها نمی‌دهیم. کلی مربی می‌توانیم به جهان بدهیم. بازیکن هم تا دل‌تان بخواهد داریم.

کیفیت لیگ چگونه است؟ کدام مربی عملکرد بهتری دارد؟ 

سطح لیگ ما به لحاظ استعداد در مربی و بازیکن بالاست. وضعیت سالن‌ها بهتر شده اما یکی از دلایلی که این مقدار مصدوم می‌دهیم، غیر استاندارد بودن سالن‌های ماست. پخش تلویزیونی خیلی کمک می‌کند، ما جام رمضان شهرستان‌ها را سال گذشته پخش کردیم. چگونه اکنون نمی‌توانیم پخش کنیم؟ اگر به اندازه ربع فصل مسابقات پخش شود، دیده می‌شود و دیگر کسی نمی‌تواند بی‌ انضباطی کند. سپس آدم‌های متمول سمت فوتسال می‌آیند. ما باید جذب کنیم، رقم جذب کردن فرق دارد. این‌گونه نباشد که تا یک نفر می‌آید همه به دنبال او باشند، این ضعف شخصیتی فوتسال ماست. یک نفر تیمداری می‌کند ولی هیچ به او نمی‌دهیم و همه چیز از او می‌خواهیم. تجارت برد - برد است. این همان ضعف شخصیتی است. طبیعتاً طرف ول‌ می‌کند و می‌رود چرا که چیزی گیرش نمی‌آید. در بحث مربیان علی افضل از لحاظ فنی متفاوت است، محمد هاشم‌زاده هم که بازیکن من بوده، حمید بی‌غم و همچنین محمد کشاورز که از مربیان جوان است و چند سال است که راحت گیتی پسند را قهرمان می‌کند ولی تفاوت تجربی وجود دارد.

درباره عملکرد تیم ملی فوتسال صحبت کنیم، در جام جهانی ۲۰۲۴ برابر مراکش حذف شدیم. ضعف تیم ملی چه بود؟

من اجازه می‌خواهم که جواب ندهم. زمان خوبی نیست. انتقاد مسیری دارد، یک بار به عنوان نماینده به جلسه‌ای رفتم و همه هم بودند ولی بعد از آن جلسه دیگر پا نگذاشتم. خیلی برایم عجیب بود. ما چه کاره هستیم؟ کسی به حرف ما گوش می‌دهد؟ فقط حاشیه برای تیم ملی درست می‌شود و فردا اتفاقی رخ دهد می‌گویند تو این کار را کردی. پس اعتقاد دارم که نباید صحبت کنم ولی اگر کاره‌ای بودم و سمتی داشتم واقعا می‌گفتم. زمانی که آقای کاندلاس سرمربی بود و من دستیار ایشان بودم و به مسابقات چین رفتیم همان جا دو تا بحث با او کردم. دستیار بله قربان‌گو نیستم. من هیچوقت در عمرم دستیار نبودم و همیشه نفر اول بودم. اصلا سرمربی زاده شده‌ام.

همه مسیرها را طی کردم. آن زمان سرمربی تیم امید بودم و برای همین نمی‌خواستم دستیار باشم‌. ایران ایرادی دارد که همه فکر می‌کنند دستیار می‌شوند که سپس سرمربی شوند. این یعنی چه؟ قاعده‌اش فرق می‌کند. خیلی از دستیاران هستند که دانش‌شان از سرمربیان بیشتر است اما سرمربی مدیر است و باید قدرت رهبری داشته باشد. در نهایت به چین که رفتیم، کاندلاس برای روز بعد ساعت ۹ صبح تمرین گذاشته بود که من گفتم از بوی گند اینجا نمی‌شود وارد آشپزخانه شد. غذای جداگانه هم برای ما گذاشتند ولی نمی‌شد اصلا بخورید. بازیکنان ما هم سن کمی داشتند. گفتم آقا زمان تمرین را تغییر دهید، بازیکنان نهار و شام نمی‌خورند و فقط می‌توانند صبحانه بخورند. فقط مقداری تخم مرغ آب پز یا نیمرو می‌خوردند. گفت که نمی‌شود و باید صبح و عصر تمرین کنیم. خیلی هم او را دوست دارم ولی نمی‌تواند به عنوان نفر اول تیم باشد. صبح شد و بازیکنان از آنجا که گرسنه بودند، صبحانه را به خوبی خوردند و سپس به تمرین رفتیم. یکی از بازیکنان از ناحیه کشاله مصدوم شد و دیگری حالش به هم خورد. خیلی ناراحت شدم و اصلا نمی‌دانستم چه کار باید بکنم.

ظهر به جلسه رفتیم و کاندلاس به من گفت که درست می‌گفتی و من اخلاقیات بازیکنان را نمی‌دانستم و بعد گفت برنامه فردا ساعت ۹ صبح و عصر هم تمرین! می‌گفت که نه دیگر عادت کردند. به او گفتم تو خودت همین حالا گفتی که شرایط این‌گونه است. دیگر اصلا تورنمنت بی‌خودی بود. وقتی که برگشتیم به من گفتند که شرایط مربی چگونه است؟ گفتم که خیلی آدم بادانشی است و من هم خودم خیلی از او یاد گرفتم ولی نفر اول تیم ملی نمی‌تواند باشد. هنوز هم با او در ارتباط هستم. در دوران او از لحاظ فنی خیلی به تیم کمک شد اما از نظر نتیجه‌ای این‌گونه نبود. 

درباره کمیته فوتسال هم صحبت کنیم، احسان اصولی ۱۲ خرداد رسما از سمت خودش برکنار شد و بعد به عنوان مشاور آقای تاج (رییس فدراسیون فوتبال) در امور فوتسال انتخاب شد. انگار که تقریبا هیچ اتفاقی نیفتاده و یک عزل نمایشی بوده، عملکرد کمیته فوتسال در این سال‌ها چگونه بوده و به چه چیزی احتیاج دارد؟

چیزی که می‌دانم احسان کامیانی همه کارها را انجام می‌دهد. حتما احتیاج بوده که آقای تاج مشاور خواسته است. آقای اصولی تجربه‌ای دارد و چندین سال در فوتسال بوده و ارتباطاتی هم دارد. خود احسان هم چندین سال است که در سازمان لیگ حضور دارد. در این سال‌ها هم ندیدم که کسی در لیگ برتر صحبتی مطرح کند. در لیگ‌های پایه هم بحث متفاوت است. در رده‌های پایه تصمیماتی گرفته می‌شود که قانونا باید هیات رییسه تصمیم بگیرد. در رده‌های سنی تیم‌های زیادی تشکیل شده و کار خوبی است اما خروجی آنها چه می‌شود؟ تقویم AFC نداریم. در کل وقتی آقای تاج کاری را انجام می‌دهند حتما چیزی می‌دانند.

اگر بخواهید بهترین ترکیب تاریخ فوتسال ایران رو انتخاب کنید، چه بازیکنانی در ترکیب اصلی تیم شما خواهند بود؟  

خیلی سخت است. مصطفی نظری دروازه‌بان خوبی بود و در این پست از علی صمیمی هم نمی‌گذرم. محمد کشاورز در پست عقب‌گیر خیلی خوب بود. علی اصغر حسن‌زاده به عنوان فلنک و احمد اسماعیل‌پور سمت دیگر. از محمدرضا حیدریان هم نمی‌شود گذشت. وحید شمسایی در راس خیلی خوب بازی می‌کرد و فقط بازی‌اش در راس را قبول دارم. بازی مهدی جاوید را هم قبول دارم، جاوید پسر کتاب‌خوان و باهوشی بود.

برای ناظم‌الشریعه امروز، مربیگری در تیم ملی دوباره هدف است یا مسیر جدیدی مدنظر دارید؟  

من هیچ هدفی برای تیم ملی ایران ندارم، برای من دردسر درست نکن (می‌خندد). دارم زندگی‌ام را می‌کنم و کارهای عقب افتاده‌ام را انجام می‌دهم. البته که حضور در تیم ملی ایران برای همه افتخار است ولی وقتی ارزش دارد که برایت ارزش‌گذاری کنند. وقتی من جدا شدم و تماسی نگرفتند شاید روی‌شان نمی‌شده و مسئول رسانه‌ای هم نداشتند. من وقتی از تیم ملی جدا شدم مستقیم در همین ایران قرارداد جدیدی به عنوان مشاور بستم. لب خط سایه ۸۰ میلیون ایرانی روی شانه من بود. خیلی به من می‌گفتند خونسرد هستی و حالت هیجانی در تو ندیدیم. مربی که می‌شوید نماینده جامعه ورزش ایران هستید. کسانی که تو را نگاه می‌کنند باید ساخته‌ای از ایران ببینند و من همیشه با کت و شلوار روی نیمکت حاضر بودم. این خیلی تاثیر می‌گذارد و برای فرد شخصیت قائل شدن خیلی برای من مهم است.

در خط غیر از این نیستم و هر چیزی که رخ می‌دهد را باید خودم رقم بزنم. سخت‌گیری من سر جای خودش است و با همه هم رفاقت می‌کنم. یک نفر بیاید بگوید که من حرفی پشت سر او زدم، آن قدر مصاحبه برای من زدند که بالاخره هر کسی نظر خود را می‌گوید. شما اکنون می‌توانید درباره من کلی حرف بزنید ولی اینکه پشت من صحبتی کنید، این مشکل شما را می‌رساند. فوتسال هم قسمتی از زندگی است و تمام می‌شود. با تمام افتخاراتی که برای تیم ملی داشتم، اولین نفری که بعد بازی‌ها با من تماس می‌گرفت پدر خدا بیامرزم بود و باید برای او توضیح می‌دادم. باید برایش توضیح می‌دادم که چرا این‌گونه بازی کردم یا چرا باختیم. خانواده من هم اکنون مانند من شدند و درگیر فوتسال هستند. با افتخار فوتسال را دنبال می‌کنم و دوست دارم که پرچم کشورمان سرافراز باشد.

صحبت پایانی؟

خیلی ممنونم از شما، بالاخره بعد از سه تا چهار سال یکی یادی از ما کرد. البته که خیلی لطف دارید، واقعیت جامعه ما این است که برای همدیگر ارزش قائل‌ شویم. در حد و اندازه نصیحت کردن نیستم. ورزش تنها برندی است که هر جای دنیا بروید با آن به شما احترام می‌گذارند. همه مجبورند به ورزش احترام بگذارند پس برای ورزش‌مان احترام قائل شویم. پرافتخارترین رشته گروهی در ایران فوتسال است، اینکه کشتی قهرمان جهان می‌شود باعث افتخار است اما کار گروهی بسیار سخت است. ان‌شاءالله اتفاقات خوب برای ورزش کشور رخ دهد.

انتهای پیام /



مطالب مرتبط