مسلم اصلانی/به گزارش پایگاه خبری ۲۰۲۰، در کوچهپسکوچههای خاطرات فوتسال ایران، نام کراپ الوند قزوین همچون ستارهای درخشان میدرخشد. تیمی که نه با بودجههای کلان دولتی، بلکه با عشق و مدیریت هوشمندانه برادران نخباف، از دل یک شهر کوچک برخاست و در میان غولهای لیگ برتر جای گرفت.
اما امروز، در تابستان گرم ۱۴۰۴، این داستان عاشقانه به پایانی غمانگیز رسیده: کراپ الوند، آن تیم دوستداشتنی که سالها نماد استقامت و خلاقیت بود، امتیاز خود را به پردیس قزوین واگذار و از فوتسال خداحافظی کرد. این نه فقط یک انتقال ساده، بلکه پایان یک عصر نوستالژیک است – عصری که در آن، فوتسال قزوین با هویتی واقعی نفس میکشید.
کراپ الوند با فرمول جادویی مدیریت ورزشی کارآمد، گامبهگام پیش رفت؛ از صعود به لیگ برتر گرفته تا رقابت شانهبهشانه با قهرمانان پرافتخار لیگ مانند مس سونگون و گیتیپسند. این تیم خصوصی نشان داد که موفقیت در سایه برنامهریزی دقیق و پرورش استعدادهای بومی نهفته است.
بازیکنان جوانی که در ورزشگاه یادگار امام الوند میدرخشیدند، هوادارانی که با هر گل فریاد میزدند، و مدیرانی که با حداقل امکانات، حداکثر دستاوردها را رقم زدند. کراپ نه تنها جای خود را در میان بزرگان فوتسال باز کرد، بلکه تصویری از امید برای تیمهای خصوصی شد – تیمی که ثابت کرد فوتسال میتواند فراتر از بودجههای دولتی، زنده بماند و بدرخشد.
اما افسوس که این دستاوردهای امیدبخش، قربانی سوءمدیریت برخی مسئولان استانی شد و به خاطرهای شیرین بدل شد.
چالشهای فراوانی بر سر راه اداره این تیم قرار گرفت؛ چالشهایی که همچون طوفانی سهمگین، پایههای محکم کراپ را لرزاند.مالکان تیم، که سالها با هزینههای شخصی آن را سرپا نگه داشته بودند، به دلیل عدم حمایت مسئولان استانی، در جستجوی راهی برای نجات، به فکر انتقال امتیاز به مشهد افتادند. اما اینجا بود که مداخلههای حسین باجیوند، رئیس هیئت فوتبال قزوین، مانع از این انتقال شد. باجیوند، با اظهاراتی غیرمستدل و مخالفتهای شدید، پای مسئولان دولتی استان را به میان کشید و مجوز خروج را صادر نکرد. این مداخله، که بیشتر به نظر میرسید تلاشی برای حفظ ظاهر است تا حمایت واقعی، تیم را در بلاتکلیفی نگه داشت و فرصتهای طلایی را سوزاند.
در حالی که قزوین میتوانست با حمایت واقعی و برآورده کردن خواستههای مالکان، حداقل میراث کراپ را حفظ کند، این تصمیمات عجولانه تنها به تعمیق بحران منجر شد. و چه تلختر از این، وعدههای رنگارنگ مسئولان استانی که هیچگاه به عمل نرسید. استاندار و دیگر مقامات، با حرفهای زیبا از حمایت سخن گفتند، اما در عمل، هیچ کمکی به این تیم دوستداشتنی نکردند.
کراپ، که سالها با پشتوانه بخش خصوصی میجنگید، تنها ماند و در نهایت، مجبور به واگذاری شد. این عدم حمایت، فقط یک تیم را نابود نکرد بلکه اعتماد جامعه ورزشی قزوین را خدشهدار ساخت – جایی که نوستالژی پیروزیهای گذشته، حالا با حسرتهای امروز آمیخته شده است.
حالاً، پردیس قزوین به جای کراپ پا به میدان گذاشته؛ جایگزینی عجولانه که بیشتر حاصل اعمال اتوریته مدیران بر بخش خصوصی و مدیرعامل کراپ است تا یک انتقال طبیعی. این تصمیم، که برای حفظ نمایندگی استان در لیگ برتر گرفته شد، هرگز نمیتواند میراث ارزشمند کراپ را نگهبانی کند.
چرا که هر تیمی برای برند شدن، نیازمند هویتی واقعی و شخصیت ماندگار است – هویتی که از دل عشق و تلاش زاده شود، نه برساخته تصمیمات مدیران مستعجل و دولتی. پردیس، شاید تلاش کند جای خالی کراپ را پر کند، اما بدون آن روح نوستالژیک، تنها سایهای از گذشته خواهد بود.
فوتسال قزوین، که روزی با کراپ میدرخشید، حالا باید با این واقعیت کنار بیاید: گاهی فاصلهی یک رویای شیرین تا خوابی آشفته، بسیار ناچیز است و این طریق روزگار است که دلمان برای کراپ تنگ شده است.
انتهای پیام /
مطالب مرتبط