با حمایت نیروی هوایی ارتش و باشگاه گیتی پسند پسر بچه کم توان و علاقه مند به فوتسال جهت مداوا به تهران اعزام شد.
شوق یک توپ و رویای محمد؛ قصه‌ای از امید و همدلی/نیروی هوایی و گیتی پسند سنگ تمام گذاشتند اما شمسایی فقط اشک ریخت!

به گزارش پایگاه خبری ۲٠۲٠، در گوشه‌ای از شهر امیدیه، جایی که زمین‌های خاکی گاهی بلندترین رویاها را در خود پرورش می‌دهند، کودکی به نام محمد شاوی‌زاده، با قلبی سرشار از عشق و چشمانی پر از رؤیا، داستانی را آغاز کرد که دل‌های بسیاری را لرزاند.

محمد، کودکی کم‌توان با نقص مادرزادی، اما با دلی پر از امید، در آذرماه امسال در میان هیاهوی مسابقات فوتسال قهرمانی نیروی هوایی ارتش در پایگاه هوایی امیدیه، بی‌آنکه کسی انتظارش را داشته باشد، نوری شد در میان آن همه رقابت.

وقتی در بین دو نیمه، بازیکنان روی نیمکت استراحت می‌کردند، او با همان دستان کوچک و پاهای لرزانش، توپی را برداشت که تمام دنیایش بود. آن لحظه، زمین و زمان ایستاد تا نظاره‌گر ضربه‌های کودکی باشد که شاید گام‌هایش لرزان بود، اما عشقش به فوتسال، استوارتر از هر چیز دیگری بود.

پس از آن، برگزارکنندگان که محو این اراده بی‌نظیر شده بودند، محمد را صدا زدند، دستی بر سرش کشیدند و جایزه‌ای کوچک اما از دلشان تقدیمش کردند. لبخند محمد در آن لحظه، از تمام جام‌هایی که در آن سالن بالا رفته بود، باارزش‌تر بود.

اما این قصه همین‌جا تمام نشد. ویدیوی کوتاهی از این لحظات ناب، توسط مسئولین فوتسال نهاجا به برنامه ۲۰۲۰ ارسال شد و آنجا بود که این عشق کوچک، قلب‌های بزرگی را به تپش انداخت.

وقتی وحید شمسایی، اسطوره فوتسال ایران مهمان برنامه این تصاویر را دید، چشمانش پر از اشک شد. محمد، با صدایی که از شوق می‌لرزید، شمسایی را قهرمانش خواند، گیتی‌پسند را تیم محبوبش، و فوتسال را تمام رویایش. همین چند جمله کافی بود تا موجی از عشق و همدلی شکل بگیرد.

اما قهرمانان واقعی همیشه در صحنه‌اند

سرتیپ خلبان دکتر واحدی، فرمانده نیروی هوایی ارتش، که پیش‌تر برای اسکان خانواده محمد در پایگاه هوایی امیدیه اقدام کرده بود، این‌بار قدمی بزرگ‌تر برداشت. او دستور استخدام پدر محمد را صادر کرد تا دیگر این پدر، که سال‌ها به‌عنوان یک کارگر ساده کار می‌کرد، با خیالی آسوده‌تر، شاهد پرواز رویاهای پسرش باشد.

این موج مهربانی همین‌جا متوقف نشد

باشگاه بزرگ گیتی‌پسند، که همیشه فراتر از یک تیم عمل کرده، قدمی مهم برای درمان محمد برداشت. با حمایت علیرضا جنتی و محمدحسین عراقی‌زاده مقدمات سفر او و خانواده‌اش به تهران فراهم شد. روز جمعه، دوم اسفند، محمد به همراه خانواده‌اش راهی تهران شدند تا در بیمارستان تریتا، توسط بهترین پزشکان مورد معاینه قرار گیرد. نیروی هوایی ارتش و محمدرضا علیپور و همکارانش در برنامه ۲۰۲۰ نیز در کنار محمد بودند زیرا این داستان دیگر فقط داستان یک پسر بچه نبود؛ بلکه روایت امید بود، روایتی از اینکه وقتی دل‌ها یکی شود، هیچ رؤیایی محال نیست.

پزشکان پس از بررسی وضعیت محمد اعلام کردند که به دلیل عارضه مادرزادی، عمل جراحی او باید در سنین بالاتر انجام شود. اما این تنها یک ایستگاه در مسیر آرزوی محمد بود، نه پایان آن.

با این حال، دل کوچک محمد چشم‌انتظار یک وعده دیگر بود

او که با تمام وجودش، وحید شمسایی را قهرمان خود می‌دانست، در این چند روزی که در تهران بود، چشم‌به‌راه لحظه‌ای بود که اسطوره‌اش را از نزدیک ببیند. اما با کمال تأسف، این دیدار هرگز اتفاق نیفتاد. محمد، که قلبش به عشق شمسایی می‌تپید، هر روز می‌پرسید: "پس او کی می‌آید؟" اما جوابی نبود. این، شاید تنها نقطه تلخ این داستان شیرین بود.

دنیا هنوز جای مهربانی بود

روز چهارشنبه، ۸ اسفند، زمانی که تیم گیتی‌پسند در اصفهان قهرمانی خود را جشن می‌گرفت، محمد و خانواده‌اش مهمان ویژه این مراسم شدند. پسری که روزی روی کفپوش ساده پایگاه هوایی امیدیه بازی می‌کرد، حالا در قلب سالن باشگاه گیتی‌پسند، میان قهرمانانش ایستاده بود. چشمانش پر از برق شادی بود. او دیگر یک تماشاگر نبود؛ او، بخشی از این خانواده بود.

در این میان، نیروی هوایی ارتش، باشگاه گیتی‌پسند، سازمان لیگ فوتسال، یکی از ملی‌پوشان فوتسال و بسیاری از اهالی این رشته، برای محمد سنگ تمام گذاشتند. البته نیروی پدافند هوایی نیز یک قرارداد ورزشی با وی امضا کرد.

اما این قصه، چیزی فراتر از یک حمایت ساده بود

این، داستان عشقی بود که از یک توپ کوچک آغاز شد و به دل‌های بزرگ راه پیدا کرد. محمد شاوی‌زاده، کودکی که پاهایش شاید نتواند سریع بدود، اما قلبش از همه پیشی گرفته است.

از برنامه ۲۰۲۰ و پایگاه خبری۲٠۲٠ که این کودک را به دنیا معرفی کردند، تا نیروی هوایی ارتش، باشگاه گیتی‌پسند، بیمارستان تریتا که به حمایت از او برخاستند، همه در کنار محمد ایستادند.

تنها یک آرزو باقی مانده است

آقای شمسایی، محمد هنوز هم شما را قهرمانش می‌داند. هنوز هم منتظر است. قصه را ناتمام نگذارید.

محمد، تو قهرمان واقعی این بازی هستی، و ما همه در کنارت ایستاده‌ایم تا روزی که خودت، با همان توپ کوچکت، دروازه آینده‌ات را فتح کنی.


انتهای پیام /



مطالب مرتبط