به گزارش پایگاه خبری ۲۰۲۰، چراغ لیگبرتر فوتسال ایران کمتر از یک هفته دیگر روشن خواهد شد و در فصل جاری شاهد مربیانی خواهیم بود که برای قهرمانی نقشهها کشیدهاند و سایرین آنها میخواهند با طنازی میان غولها، فصل را برای خود و تیمشان رویایی تمام کنند.
اسماعیل تقیپور ؛ مس سونگون
دو قهرمانی در لیگبرتر و یک سومی. نایب قهرمانی در آسیا و چهارمی در جهان. کارنامه پرطمطراق اوست در دنیای فوتسال. با آمدن اسمش چند جمله و تصویر در ذهنها نقش میبندد. (موفقیت، قهرمانی و مسسونگون). او جمله (فوتبال در مغز زاده میشود و نه در جسم ) را تعبیر کرد . شعار اریگو ساکی در فوتبال را در فوتسال تکرار کرد. اینکه اسبسوارها، اسب زاده نمیشوند و برای مربی بزرگ بودن، صرفا نباید بازیکنی بزرگ بود. تیم یک خانوادهی ازلی است را به زبان آورد و با فوق ستارههایش مهربان ماند. میگفت هنر یک مربی حفظ بازیکنانی طراز اول است. تقیپور به قدری دانای علم ورزش بود که مدیران مس را مجاب به همکاری کرد تا همیشه به سراغش بیایند. اختلاف نُه امتیازی با تیم دوم جدول، مقتدرانهترین قهرمانی تاریخ لیگ برتر را رقم زد و حالا پرچم افتخار را تاب میدهد و تاب. تقیپور و مس میدانند که خطر در کمین است. میدانند که چنگها تیز شده تا قدرتشان را تصاحب کنند. میداند که او و مس محبوب نیستند. درک کرده که موفقیتهایش چهرهشان را منفور کرده است و نمیخواهد در مجنلاب دشمنانش گرفتار شود. او اشراف زاده ها را دارد. (احمدی ، فخیم ، حسن زاده و علی صمیمی را)
محمدکشاورز ؛ گیتیپسند اصفهان
اگر در دوران بازیگریاش بازتابنده هنری فردی بازیکن بوده، در عصر مربیگریاش، جوهره تاکتیک را در فوتسال رواج داده. محمد کشاورز کاپیتان سابق تیمملی فوتسال ایران که گل خارقالعادهاش به برزیل در ذهنها نقش بسته و برای طرفداران مملو از خاطرات شیرین بوده است، او برای باز پسگیری تاجوتخت از سونگونیها دست به جراحی بزرگی زده. به ستارههای تکنواز خود گفت ""نه"" و به جوانگرایی روی آورد. با شعار ""همه در اختیار تیم"". حالا گیتی و کشاورز طبق سنت همیشگی از مدعیان قهرمانی به شمار میروند. مربیای که از او به عنوان سرمربی بعدی تیمملی یاد کردهاند. حقش میدانند و این بهشت را روزی ارزانیاش میکنند.
جواد اصغری مقدم ؛ سن ایچ ساوه
یکی دو بار او را《 مردنقرهای 》خواندهاند. میگفتند اصغری مقدم مربی فوق العادهای است، اگر برای هفتههای پایانی محروم باشد! مربیان دیگر ادعا کردهاند بازی با تیمهایش مثل رفتن به دندانپزشکی است؛ حتی اگر سالم خارج شوید، بازهم درد را حس میکنید. به هر حال او به سان مربیانی پیوست که دو روی سکه را شهرت داشته. هم بازیکن بزرگی بوده و یک مربی تمام عیار. هم مردی با ارادهای بوده و هم دل نازک. هم به قلبها چنگ میزد و هم بارقههای نور امید را فوت میکرد. تیمهایش سه بار تا بوسه زدن به جام پیش رفتند و هر سه بار را جان به لب شدند. دو بار با سن ایچ و یک بار با دبیری که در تاریخ گم شد. جواد، قند کاترین را همچون کِشتی غرق شده در کف اقیانوس را به زیبایی کِشتی مروارید سیاه به سطح آبها بالا آورد. تیم مُرده را زنده کرد و رفت. بازگشت او به ساوه، برای انجام ماموریت نیمه تمام. اصغری مقدم میخواهد سن ایچ را به آرزویش برساند و مهمتر از هر چیزی خودش به جامی چنگ بزند که دلش سالهاست برایش لک زده. او با دبیری به رکوردی سِحرآمیز دست یافته. سیزده بازی خانگی و سیزده پیروزی. باورکردنی نیست ... هست؟
رضا لک ؛ کراپ الوند
رضا لک چنان کارنامهی پُرو پیمان و درخشانی دارد که نمیشود با اطمینان گفت کدام تیمهایش کهکشانی بودهاند و چه سالی را به اسمش نامگذاری کنند. او گاه و بیگاه هر سرزمینی را به امپراتوری رسانده. تاج پادشاهی را بر سر منصوری قرچک گذاشته و همان را از آنها رُبوده و بر سر اصفهانیها نهانده. دزدی قدرت توسط لک از شهری به شهر دیگر ادامه داشته. با این حال نمیتوان انکار کرد که او جزو بزرگترین مربیانی بوده که تاریخ فوتسال ایران و آسیا به خود دیده. چوب جادو ندارد اما وظیفهاش انداختن تیم در مسیر مناسب است. او که روزگاری در فوتسال چه در کسوت بازیکن و چه مربی همراه با تیمهایش از ته دل جنگیده و حالا خواسته و ناخواسته ماموریت پایین کشیدن دو قطب فوتسال ایران را برعهده گرفته. رضا میداند تاب آوردن بر روی نیمکتی که مدیرانش تنها به یک چیز فکر میکنند. ""بالاتر ماندن از گیتیپسند و مس سونگون، تبعات سنگینی را برایش داشته. آنهم تغییر رنگ سیاهی موهایش به سپیدی است. نبرد با تیمهایی که کلید بهشت را به هیچ بندهای جز خودشان قرض ندادهاند!
حسین افضلی ؛ گهرزمین سیرجان
پیترپن به قصههای پریان تعلق داشته. پسری که هرگز پیر نشده و نخواهد شد و در نمیفتیم که افضلی نیمی از قرن را عمر کرده. این مربی با موفقیتهایش جوان مانده. میگویند هر نقلوقولی که با فوتبال پیوند خورده باشد، شنیدنی است و قابل درک. قصه افضلی و اصفهانیها، همانند فرشتهای بوده از بهشت رانده شده. مثل مورینیو و بارسلونا، مثل دو خط موازی. او هم در ایام به سر رفته بر تاج و تخت نشسته و قهرمانی آسیا را بالای سر برده است با فولاد ماهان.
نام او هم در دیواره قهرمانان کشور و قاره حک شده. تاریخ نامش را به زبان آورده. چهار تیم را از لیگ دسته اول هُل داده به لیگ بالاتر. به لیگ برتر. (با گهرزمین _ پست اصفهان_ فیروز صفه و کراپ الوند) رکوردش دست نیافتنی بوده و غیر قابل دسترس. حسین افضلی به دستهای از مربیان پیوسته که رزومه کاریاش در رگ و ریشه بهترینها گره خورده. سیرجانیها با او به آسمانی بالاتر نگریستهاند. با حضور در جمع تاپ فور. با غوطهور شدن میان چهار تیم پایانی . گهرزمین میخواهد با مدعیان شانه به شانه جلو برود. رقابت حسین با گیتیپسند شبیه به فرماندهانی است که به سربازان کشورش شلیک میکند.
مصطفی نظری ؛ پوشاک حافظ ساری
چندین لقب به او دادهاند. صخره را کنار اسمش آوردهاند و جوانترها عنکبوت صدایش زدهاند که با تارهایش تورهای دروازه را بیحرکت به یکدیگر چسبانده. روزگاری دستان قابل اعتماد فوتسال ایران بوده. دستکش طلایی جهان را در دستش کرده. موجی عظیمی از ستایشها برای او سروده شده. اما این تعاریف او را در خط مربیان بزرگ راه خواهد داد؟ سال گذشته از تیمملی کنار گذاشته شد . قرار بود استادی باشد برای نسل بعدی دروازهبانهای ایران. چمدانش را بست. دورههای مربیگری را پشت سر گذاشت. به پیشنهاد تیم لیگبرتری حافظ ساری پاسخ مثبت داد. قمارباز شد و به عرصه مربیگری سلام کرد. قمار بر سر تیمی که سی روزه تشکیل شده . او به سنت اینکه دروازهبانها باید مربی دروازهبان باشند، پشت کرد. نیشخند زد و این تابو را شکاند. به هر حال عاشقان سینهچاکش عجیب دلنگرانش خواهند بود که آیا مصطفی در مربیگری موفق میشود یا نه !
سعید کشاورزی ؛ شهرداری ساوه
میان همهی مربیانی که در این یادداشت آمدهاند، او جوانترینشان بوده. با سیوچهار سال سن. ماموریتی که (غیاثی _ عقابی _ کیانفر و صبوری) در انجام آن ناکام مانده بودند، او با موفقیت به سرانجام رساند. کشاورزی، شهرداری ساوه تیم شهرش را پس از چهار سال دوری باری دیگر با قهرمانی در لیگدستهاول، به لیگبرتر صعود داده. طعم لذتبخشی که پیشترها با زندیبتن کلاردشت چشیده بود. این مربی طی سه سال، با دو تیم متفاوت به سطح نخست فوتسال ایران راه یافته. با این وصف، برای اولینبار در قامت سرمربی در لیگبرتر حاضر شده آنهم با تیمی که میانگین سنیاش همچون خودش جوان است. بله با او دهه هشتادیها و میانگین سنی ۲۲ در لیگبرتر حضور خواهند داشت!
مصطفی عمادی ؛ ستاره بوتیا تهران
فراموشیِ تاریخ. بی اعتنایی به آن. برهه ستاره سالاری. مصطفی عمادی در انتظار سرمربیگری و تشکیل تیمملی امید سه سالی پیشنهاد را پَس زد. تا سرانجام ستاره بوتیا از راه رسید. همه تغییر کردهاند. مربیان و بازیکنان. نسلها عوض شدهاند و حالا این مربی کهنهکار و پنجاهوپنجساله پس از هفده سال دوری به لیگبرتر بازگشته است. او طی این سالها، در تیمملی جوانان و امید بازیکنسازی کرد و به تدریس مربیگری پرداخت و در دوران علی صانعی و خسوس سرپرستی تیمملی را بر عهده داشت. با این حال، حضور دوباره عمادی در لیگبرتر، جذابیتها در کنار زمین را دوچندان میکند. خودش میگوید شاید سنش بالا رفته اما افکارش، نو و زنده مانده. شطرنج لیگبرتر برابر شاگردان سابق یا او را تا ابد خانهنشین میکند یا باری دیگر به آنها درس فوتسال میآموزد!
امین پایمرد ؛ فولاد زرند
زرندیها جزو به ندرتترین تیمها در فوتسال ایران محسوب میشوند که رهبری تیمشان را به مربیای بومی سپاردهاند و این بومیگرایی در سالیان اخیر روی نیمکتشان نمایان بوده است. البته به جز یک مرتبه و حضور رضا کردی در میان آنها.
امین پایمرد با حفظ سِمت، این فصل با فولاد زرند لیگبرتر را دنبال میکنند. آنها بازیکنان تاثیرگذار فصل گذشته خود را از دست دادهاند و شاکله اصلی تیمشان متفاوتتر و دگرگون شده است. جدایی هفت بازیکن، پایمرد را وادار نمود تا نقلوانتقالات را قبضه کنند. دادهها میگویند؛ تو دومین فصل حضورش در لیگ برتر کار بسیار دشوارتری را نسبت به سال گذشته پیش روی خود دارد! تاریخ مردان موفق را تعریف میکند و پایمرد میخواهد در فوتسال، نامی برای خودش برگزیند.
محسن حسن زاده ؛ فرش آرا مشهد
خانه به دوش همیشگی. از صبای قم به فرش آرا . از ماهان تندیس به ملیحفاری . از شهرداری ساوه به منصوری قرچک . سرانجام سن ایچ و حالا فرش آرا. یازده سالِ پیش با صبای قم همه را حیرت زده کردند. اهالی فوتسال مات و مبهوت تیم معرکهشان بودند. تیمی با جواهرات قمی. بازیکنانی که به مقر بزرگان راه یافتند. تا هفته پایانی در صدر جدول پرسه میزدند و در نبرد آخر، فعل قهرمانی را به گیتی باختند و در قرچک میخکوب شدند. اگر گیتیپسند جام را به خانه بُرد. صبای حسن زاده در ۱۳۹۱ دل ها را قلاب کرد.
در فصل ۹۷، با فرش آرای مشهد به سومی ایران رسید. بهترین آمار مشهدیها در یک دهه اخیر. تیمی که در این فصل ستارههایش با او خداحافظی کردهاند. قدرت بهادری، بهمن جعفری و ممبینی. از طرفی دیگر چند جوان و چند با تجربه را به لشگرش افزوده. سجاد امانی، میثم برمشوری و وحید نذری را... در کنار آنها چند ملیپوش دیگر از افغانستان در این تیم دیده میشوند.
در فصول اخیر، فرش آرا تیمی بهاری بوده. نه به انتظار قهرمانی نشسته و نه ترس از سقوط داشته. اما مثابه ماهیهای کوچولو، نهنگهای غول پیکر را عجیب دور خودشان چرخ داده. به احتمال فراوان محسن حسن زاده و تیمش در لیگ جاری، عجیب مدعیان را دور تا دور خود فِر خواهند داد.
هادی بزوال ؛ پالایش نفت بندرعباس
تیمهای او واله و شیدای فوتسال شدهاند. پسرانش در کوتاه مدت، راه چند ساله را یک شبه پیمودهاند. از لیگ دو به لیگ یک و سپس در لیگ برتر. فقط در چهارسال به طول انجامید تا جنوبیها با بزوال در فوتسال ایران قد علم کنند. با یک سری بازیکن ناشناخته که حالا به گل سر سبد تیمملی و آینده فوتسال بدیل شدهاند. بزوال عقده جنوبیها را پس از سالها گشود تا آنها میان اَبَرقدرتها سری بالا بگیرند. در نقلوانتقالات چشم گرد کنند و سپهرمحمدی سنگربان تیمملی را تشویق کنند تا دعوتشان را بپذیرد. بندرعباسیها در لیگبرتر یک سوئیت تک رقمی را رزرو کردهاند. تیمی که طرفداران مشتاق تماشای بازی آنهاست
حسین صبوری ؛ آنا صنعت قم
او به تیمهای قمی پیوند خورده است. تیمهایی با نامهای متفاوت. تنها یک بار از مرزهای قم خارج شده، به ساوه.
حسین صبوری چهلوپنج ساله در سال ۱۳۹۷، سوهان محمدسیما را به چهار تیم پایانی رساند و دیگر افتخارات چندان دندانگیری را کسب نکرد. اما دانش او همواره میان بازیکنانش ستوده شده. تیمهایش هرگز برای قهرمانی روانه مسابقات نشدهاند، اما همیشه دردسر ساز بودهاند. در سالی که او وفایی و عروجی را به تیمش اضافه کرده و قمیها به این دو فوق ستاره بالیدهاند. میتوان آنا صنعت را در صف تیمهایی نوشت که لیگ را به شوک فرو ببرند. حالا فرصت نهایی و طلایی برای صبوری فرا رسیده که دژاووی بالانشینی را تکرار کند و حتی افتخاراتش را بهبود ببخشد.
رضا کردی ؛ ایرالکو اراک
تحلیل تاکتیکها، برنامهها و توصیف آنها. تمرین ، بازیکنان و اجرای آنان. این انگارهها به رضا کردی وابستهاند. مربی چهلوهفت سالهای که عمر مربیگریاش دراز بوده و طولانی. در ایران، قطر، کویت و میانمار. مواقعی سرمربی بوده و سالهایی مدیرفنی. هم به مربیگری پرداخته و هم تدریس آن را دوره کرده. کتابها را ترجمه نموده و گاهی هم با قلم خود نوشته. با این وصف، ورود کردی به اراک پس یک سال ناموفق با آمل که فقط چهارهفته دوام داشت. زرق و برق لیگ را بالا برده است. تیم او اگرچه در قوارههای قهرمانی نیست اما تمایلی هم به فانوس به دست شدن نخواهد داشت. وغا میان جدولیها بدون شک پرهیجانتر از رقابت صدرنشیان است.
رضا زرخانلی ؛ سفیرگفتمان
مربیای ریاکتیو است که ادعا میکند این مربیان هستند که تیمهای بزرگی را میسازند نه بازیکنان. او نظیر افرادی است که هم علاقه به تخریب دارد و هم ساختن. میثاق تهران با او پلههای جادویی را پشت سر گذاشت و به لیگبرتر رسید. همچنین عملکردش با مقاومت، همچون آوازه در فوتسال پیچید. فودکا را لیگبرتری کرد و سرانجام آقای سفیرگفتمان شد.
فصل گذشته در باتلاق ناامیدی دست و پا زد. تیمی بیزار از پیروزی. زمان کوتاه بود تا رضا و تیمش از همه چیز عقب بمانند . همواره این خطر وجود دارد که مربیان به آنچه در اطرافشان در حال اتفاق است واکنش نشان دهند. زمزمه اخراج و جدایی اما میدانستیم که اگر شما شیر را برانگیخته کنید غرش او را نیز خواهید دید. سفیر از تَه جدول کند و رسید به بالاهای جدول. فصل نو و فصل پیروزی. سفیر قرار بود برای حضور در جمع چهار تیم، جانانه به کارزار بزرگان برود. اما جداییها از راه رسیده. ستارگان رفتهاند. این مربی خیلیها را نخواسته. میگوید موفقیت فصل گذشته برای افکار او بوده. کارشناسان، سفیرگفتمان را مدعی اول سقوط میدانند. میگویند نمایش درخشان رضا در مقاومت و سفیرگفتمان زیر سایه بیحصر بازیکنانش جای گرفته. معجون زرخانلی و سفیر، چنان هیجان انگیز به نظر میرسد که شاید دردسر ساز شود. شاید عنصری که تیم و رضا سخت بدان نیاز دارند را بر باد دهد: شکیبایی!
ابوالفضل کریم آبادی
انتهای پیام/
مطالب مرتبط